آمــوزش کسبـــــ درآمد از اینترنت

اینترنت مانی - جدیدترین روشهای کسب درآمد از اینترنت
دوشنبه, ۸ دی ۱۳۹۳، ۰۱:۱۲ ق.ظ

داستان تامل برانگیز و خواندنی خط لوله پابلو و برونو

 

 


دریافت
مدت زمان: 10 دقیقه 15 ثانیه

( حجم : 5 مگابایت )

 

 

آن دور دورها در یک روستای کوچک نزدیک یک دره قشنگ دو دوست بودند به نام پابلو و برونو.

آن­ها هر دو جوان بودند و آرزوی زندگی بهتری را برای خود داشتند.

آن­ها اغلب در مورد رویای خود که چگونه موفق­ترین فرد روستا خواهند شد با هم بحث و گفتگو می­کردند.

آنها  بیمی از سخت کار کردن نداشتند و دنبال فرصت­هایی می­گشتند که به رسیدن اهداف و تحقق رویاهایشان کمک کند.  

یک روز، فرصتی به آنها معرفی شد.

کدخدای  روستا تصمیم گرفت دو کارگر بگیرد تا از چشمه بالای کوه پس از عبور از دره برای روستا آب بیاورند.

قرار شد که به­ازای هر سطل آب که به روستا تحویل می­دهند، مزد بگیرند.

برونو و پابلو با اشتیاق به سراغ این کار رفتند.

هر روز از صبح تا عصر سطلها را از چشمه می­آوردند و به چشمه می­بردند.

آن­ها سخت کار می­کردند تا آب روستا را تامین کنند.

عصرها با دستمزد روز­شان به خانه برمی­گشتند.

برونو از شغلش و پولی که به دست می­آورد راضی بود؛ او مطمئن بود که با این شغل به آرزوهایش خواهد رسید.

برونو فکر کرد که برای افزایش دستمزدش می­تواند در هر رفت و برگشت سطل­های بزرگتری را حمل کند تا آب بیشتری بیاورد.

او معتقد بود که با درآمد بیشترش، به زودی خواهد توانست که یک گاو وخانه رویاهایش را بخرد.

اما پابلو راضی نبود. در پایان روز کمر و دستانش درد می­گرفتند و او از پا می­افتاد. او به دنبال راه حل آسانتری برای به دست آوردن پول بیشتر بود.

یک روز فکری به ذهن پابلو رسید.

او به فکر راه­اندازی لوله­کشی از چشمه کوهستان به روستا برای آب­رسانی بود.

با این لوله­ کشی او می­توانست آب بیشتری به روستا برساند بدون این که مجبور باشد از چشمه به روستا سطل حمل کند.

خیلی زود، فکرش او را هیجان­زده کرد و برنامه ­اش را شروع کرد.

البته پابلو فکرش را با دوستش، برونو در میان گذاشت و از او خواست به او بپیوندد و به ساختن لوله ­کشی کمک کند.

به نظر برونو این فکر احمقانه بود.

برونو تنها به این فکر می­کرد که با پولش امروز چه می­تواند بخرد  و چگونه می­تواند سریعتر پول بگیرد.

او فکر می­کرد که راه­ اندازی لوله­ کشی رسیدن به اهدافش را کندتر می­کند.

در عوض، برونو از سطل­های بزرگتری استفاده کرد و بیشتر می­رفت و می­ آمد تا آب بیاورد.

او مطمئن بود که با این راه پول بیشتری به دست خواهد آورد.

پابلو تصمیم گرفت که روی یک نوار خط لوله بسازد.

او می­دانست که ساخت آن آسان نخواهد بود

و برای کامل کردن خط لوله باید وقت بگذارد.

پابلو می­دانست که اتمام آن ممکن است چندین سال وقت بگیرد.

ولی ذهنش را روی هدفش متمرکز کرد.

او هر روز کار می­کرد و مثل روزهای گذشته سطل آب حمل می­کرد؛ اما آخر هفته­ ها و در وقت­های آزادش سخت کار می­کرد تا خاک سنگلاخ را بکند و خط لوله ­اش را بسازد.

در ماه اول تنها چیز بسیار کمی از کارش دیده ­شد.

برونو و روستاییان کف می­زدند و او را مسخره می­کردند.

آن­­ها او را پابلوی لوله ­کش صدا می­زدند.

در طول این مدت درآمد برونو دو برابر شد.

او حالا دیگر یک گاو و خانه بزرگتر خریده بود.

شیوه زندگی او عوض شد.

او حالا بعد از کار وقتش را در بار می­گذراند و از دستمزدهای بیشترش برای آب­رسانی لذت می­برد.

آن­چه که او درک نمی­کرد این بود که بدنش داشت به ­خاطر هرروز سطل حمل کردن خمیده    می­شد.

صورتش خسته و بدنش کوفته به ­نظر می­رسید

خیلی زود او به دلیل فرسودگی بدنش کمتر و کمتر آب حمل می­کرد.

پابلو ماه­ها و ماه­ها کار می­کرد. به زودی یک سال گذشت و سپس سال دوم.

بالاخره پابلو خط لوله ­اش را تمام کرد.

حالا او از خط لوله ­اش به جای حمل سطل برای آب­رسانی به روستا استفاده کرد.

حالا پابلو بیشتر از هر وقت دیگری پول به دست می­آورد.

آب همچنان در روستا جریان داشت در حالی که پابلو کار نمی­کرد.

وقتی او می­خورد و می­خوابید، آب جریان داشت.

پابلو خوشحال بود و به فکر بکر، پافشاری و سخت­کوشی­ش می­بالید.

حالا تا وقتی که آب در خط لوله اش جریان داشت، درآمد او نیز جریان داشت.

داستان برونو و پابلو بازتابی از زندگی است.

کار آن­ها کار بیشتر آدم­هایی را تداعی می­کند که می­خواهند پولدار شوند.

برونو با استفاده از سطل پول به دست می­آورد.

او سطل به دست از چشمه به روستا می­رود و می­آید تا درعوض پول کسب کند.

برای افزایش حقوقش او یا باید بیشتر به چشمه برود و یا از سطل­های بزرگتری استفاده کند.

روال معمول در زندگی واقعی این است که با سخت­تر کار کردن درآمدمان را افزایش دهیم؛

مثلا اضافه­ کاری کنیم یا شغل دومی داشته باشیم.

ما با پذیرفتن پست­های پردرآمدتر، اندازه سطل­هایمان را نیز بزرگتر می­کنیم که بیشتر وقت­ها شامل گذاشتن وقت بیشتر برای این شغل­ها می­شود

بیشتر ما مانند برونو وقت و زمان را با هم مبادله می­کنیم.

می­دانیم که هرکس تنها روزی 24 ساعت وقت دارد و ممکن نیست که همه وقتمان را صرف به دست آوردن پول کنیم.

سخت­ترین موقع وقتی است که ما دیگر نمی­توانیم به­ خاطر کهولت سن، سلامتی یا دلایل دیگر  به ­ازای وقتمان پول به دست آوریم. آن وقت درآمد ما متوقف می­شود.

اما پابلو چه کرد؟

پابلو بسیار عاقلانه همه وقتش را صرف درآمدی محدود نکرد،

بلکه قسمتی از وقتش را صرف ساختن خط لوله­کشی کرد.

او می­دانست که خط لوله، تا زمانی که آب جریان دارد، می­تواند درآمد نامحدودی تولید کند.

درآمدی نامحدود که به وقتی که هرروز کار کرد ارزش می­بخشید.

پابلو می­دانست که شاید روزی به خاطر کهولت سن یا سلامتی دیگر نتواند از وقت موجودش برای پول به دست آوردن استفاده کند.

پابلو می­دانست که تنها با سخت کار کردن برای ساختن خط لوله، می­تواند فکرش را عملی کند.

بعد از اینکه خط لوله کامل شد، پابلو برای اینکه مطمئن شود درآمدش ادامه دارد، می­توانست جریان آب را زیر نظر بگیرد و به آن رسیدگی کند.

پابلو نشان داد که برای کسب درآمد، ما همیشه مجبور نیستیم که مسقیما وقت را با پول تعویض کنیم

واقعا راه حل­های بهتری نیز وجود دارند.

شما چطور؟

آیا شما هنوز مانند برونو هستید که مسقیما وقتش را با پول مبادله می­کند یا این­که می­خواهید مانند پابلو باشید و برای کسب درآمد نامحدود خط لوله بسازید و به آن رسیدگی کنید؟



نوشته شده توسط admin
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم
       

روابط و داد و ستدها در اینترنت بصورت مجازی و تا حدودی متفاوت از دنیای خارج از اینترنت هستند ، به همین دلیل بر پایه اعتماد متقابل و تجربه دیگران صورت می گیرند .
معرفی سایتهای کسب درآمد در این وبسایت نیز بر پایه : آمار کاربران ، رضایت کاربران ، پرداخت بموقع و سابقه آنها صورت می گیرد .
با یادگیری و افزایش تجربه ، به مرور زمان می توان به موفقیت های بیشتری دست یافت .
انتقادات،نظرات،پیشنهادات و درخواست راهنمایی خود را در قسمت نظرات هر مطلب بیان نمایید .

تبلیغات
خدمات ما
طبقه بندی موضوعی
درآمدهای من از اینترنت

» 25000 ت از کافه لینک
» 48000 ت از بازاریابی شبکه ای
» 55000 ت از شانسی پارس90
» 35000 ت از فروشگاه خرید پستی
» 2000 ت از اسنو باکس
» 2000 ت از آر تی آر باکس
» 2000 ت از پایتخت باکس
» 4000 ت از تجارت کلیک
» 2000 ت از بیست باکس
» 9200 ت از توباکس
» 2000 ت از باکسها
» 205000 ت از کارک
» 2000 ت از تک باکس
» 2000 ت از پول باکس
» 1000 ت از لایف کلیک
» 2000 ت از پارسیان باکس
» 30000 ت از فیس نما
» 2000 ت از پی باکس
» 5000 ت از یک باکس
» 2000 ت از فراز باکس
» 500 گیگابایت از مستقیم کننده لینک مول
» 10000 ت از زد سوال
» 102000 ت از میهن استور
» 2000 ت از استار باکس
» 5 دلار از دانکی میل

»»لیست سایتهای کلیکی ایرانی وخارجی««


۹۳/۱۰/۰۸ موافقین ۱ مخالفین ۰

 

 


دریافت
مدت زمان: 10 دقیقه 15 ثانیه

( حجم : 5 مگابایت )

 

 

آن دور دورها در یک روستای کوچک نزدیک یک دره قشنگ دو دوست بودند به نام پابلو و برونو.

آن­ها هر دو جوان بودند و آرزوی زندگی بهتری را برای خود داشتند.

آن­ها اغلب در مورد رویای خود که چگونه موفق­ترین فرد روستا خواهند شد با هم بحث و گفتگو می­کردند.

آنها  بیمی از سخت کار کردن نداشتند و دنبال فرصت­هایی می­گشتند که به رسیدن اهداف و تحقق رویاهایشان کمک کند.  

یک روز، فرصتی به آنها معرفی شد.

کدخدای  روستا تصمیم گرفت دو کارگر بگیرد تا از چشمه بالای کوه پس از عبور از دره برای روستا آب بیاورند.

قرار شد که به­ازای هر سطل آب که به روستا تحویل می­دهند، مزد بگیرند.

برونو و پابلو با اشتیاق به سراغ این کار رفتند.

هر روز از صبح تا عصر سطلها را از چشمه می­آوردند و به چشمه می­بردند.

آن­ها سخت کار می­کردند تا آب روستا را تامین کنند.

عصرها با دستمزد روز­شان به خانه برمی­گشتند.

برونو از شغلش و پولی که به دست می­آورد راضی بود؛ او مطمئن بود که با این شغل به آرزوهایش خواهد رسید.

برونو فکر کرد که برای افزایش دستمزدش می­تواند در هر رفت و برگشت سطل­های بزرگتری را حمل کند تا آب بیشتری بیاورد.

او معتقد بود که با درآمد بیشترش، به زودی خواهد توانست که یک گاو وخانه رویاهایش را بخرد.

اما پابلو راضی نبود. در پایان روز کمر و دستانش درد می­گرفتند و او از پا می­افتاد. او به دنبال راه حل آسانتری برای به دست آوردن پول بیشتر بود.

یک روز فکری به ذهن پابلو رسید.

او به فکر راه­اندازی لوله­کشی از چشمه کوهستان به روستا برای آب­رسانی بود.

با این لوله­ کشی او می­توانست آب بیشتری به روستا برساند بدون این که مجبور باشد از چشمه به روستا سطل حمل کند.

خیلی زود، فکرش او را هیجان­زده کرد و برنامه ­اش را شروع کرد.

البته پابلو فکرش را با دوستش، برونو در میان گذاشت و از او خواست به او بپیوندد و به ساختن لوله ­کشی کمک کند.

به نظر برونو این فکر احمقانه بود.

برونو تنها به این فکر می­کرد که با پولش امروز چه می­تواند بخرد  و چگونه می­تواند سریعتر پول بگیرد.

او فکر می­کرد که راه­ اندازی لوله­ کشی رسیدن به اهدافش را کندتر می­کند.

در عوض، برونو از سطل­های بزرگتری استفاده کرد و بیشتر می­رفت و می­ آمد تا آب بیاورد.

او مطمئن بود که با این راه پول بیشتری به دست خواهد آورد.

پابلو تصمیم گرفت که روی یک نوار خط لوله بسازد.

او می­دانست که ساخت آن آسان نخواهد بود

و برای کامل کردن خط لوله باید وقت بگذارد.

پابلو می­دانست که اتمام آن ممکن است چندین سال وقت بگیرد.

ولی ذهنش را روی هدفش متمرکز کرد.

او هر روز کار می­کرد و مثل روزهای گذشته سطل آب حمل می­کرد؛ اما آخر هفته­ ها و در وقت­های آزادش سخت کار می­کرد تا خاک سنگلاخ را بکند و خط لوله ­اش را بسازد.

در ماه اول تنها چیز بسیار کمی از کارش دیده ­شد.

برونو و روستاییان کف می­زدند و او را مسخره می­کردند.

آن­­ها او را پابلوی لوله ­کش صدا می­زدند.

در طول این مدت درآمد برونو دو برابر شد.

او حالا دیگر یک گاو و خانه بزرگتر خریده بود.

شیوه زندگی او عوض شد.

او حالا بعد از کار وقتش را در بار می­گذراند و از دستمزدهای بیشترش برای آب­رسانی لذت می­برد.

آن­چه که او درک نمی­کرد این بود که بدنش داشت به ­خاطر هرروز سطل حمل کردن خمیده    می­شد.

صورتش خسته و بدنش کوفته به ­نظر می­رسید

خیلی زود او به دلیل فرسودگی بدنش کمتر و کمتر آب حمل می­کرد.

پابلو ماه­ها و ماه­ها کار می­کرد. به زودی یک سال گذشت و سپس سال دوم.

بالاخره پابلو خط لوله ­اش را تمام کرد.

حالا او از خط لوله ­اش به جای حمل سطل برای آب­رسانی به روستا استفاده کرد.

حالا پابلو بیشتر از هر وقت دیگری پول به دست می­آورد.

آب همچنان در روستا جریان داشت در حالی که پابلو کار نمی­کرد.

وقتی او می­خورد و می­خوابید، آب جریان داشت.

پابلو خوشحال بود و به فکر بکر، پافشاری و سخت­کوشی­ش می­بالید.

حالا تا وقتی که آب در خط لوله اش جریان داشت، درآمد او نیز جریان داشت.

داستان برونو و پابلو بازتابی از زندگی است.

کار آن­ها کار بیشتر آدم­هایی را تداعی می­کند که می­خواهند پولدار شوند.

برونو با استفاده از سطل پول به دست می­آورد.

او سطل به دست از چشمه به روستا می­رود و می­آید تا درعوض پول کسب کند.

برای افزایش حقوقش او یا باید بیشتر به چشمه برود و یا از سطل­های بزرگتری استفاده کند.

روال معمول در زندگی واقعی این است که با سخت­تر کار کردن درآمدمان را افزایش دهیم؛

مثلا اضافه­ کاری کنیم یا شغل دومی داشته باشیم.

ما با پذیرفتن پست­های پردرآمدتر، اندازه سطل­هایمان را نیز بزرگتر می­کنیم که بیشتر وقت­ها شامل گذاشتن وقت بیشتر برای این شغل­ها می­شود

بیشتر ما مانند برونو وقت و زمان را با هم مبادله می­کنیم.

می­دانیم که هرکس تنها روزی 24 ساعت وقت دارد و ممکن نیست که همه وقتمان را صرف به دست آوردن پول کنیم.

سخت­ترین موقع وقتی است که ما دیگر نمی­توانیم به­ خاطر کهولت سن، سلامتی یا دلایل دیگر  به ­ازای وقتمان پول به دست آوریم. آن وقت درآمد ما متوقف می­شود.

اما پابلو چه کرد؟

پابلو بسیار عاقلانه همه وقتش را صرف درآمدی محدود نکرد،

بلکه قسمتی از وقتش را صرف ساختن خط لوله­کشی کرد.

او می­دانست که خط لوله، تا زمانی که آب جریان دارد، می­تواند درآمد نامحدودی تولید کند.

درآمدی نامحدود که به وقتی که هرروز کار کرد ارزش می­بخشید.

پابلو می­دانست که شاید روزی به خاطر کهولت سن یا سلامتی دیگر نتواند از وقت موجودش برای پول به دست آوردن استفاده کند.

پابلو می­دانست که تنها با سخت کار کردن برای ساختن خط لوله، می­تواند فکرش را عملی کند.

بعد از اینکه خط لوله کامل شد، پابلو برای اینکه مطمئن شود درآمدش ادامه دارد، می­توانست جریان آب را زیر نظر بگیرد و به آن رسیدگی کند.

پابلو نشان داد که برای کسب درآمد، ما همیشه مجبور نیستیم که مسقیما وقت را با پول تعویض کنیم

واقعا راه حل­های بهتری نیز وجود دارند.

شما چطور؟

آیا شما هنوز مانند برونو هستید که مسقیما وقتش را با پول مبادله می­کند یا این­که می­خواهید مانند پابلو باشید و برای کسب درآمد نامحدود خط لوله بسازید و به آن رسیدگی کنید؟

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی